سلام
امیدوارم تاالان سفربهت خوش گذشته باشه و مراقب خودت بوده باشی.
امروز اولین روزسفر تو بود.
اینجاهمه چی ارومه،خورشید طلوع کرد،هوای دم صبح یکم سرد بود،نزدیکای ظهر نسبتاخوب شد
طبق معمول نزدیکای ۴:۳۰خورشید خانوم غروب کردو هواشروع کردبه سرد شدن
خیابون خلوته،همه جاهم ساکت
امشب ماه تو اسمون مشخص نیست.فک کنم ماه هم فهمیده ماه من امشب کنارم نیست.
خوبه ستارتو و بهت نشون دادم،امشب ک نیستی کنارم، باهاش حسابی خلوت کردم،اخه میدونی ک نبودت...!!! حرفا زدیم.ستارتم مث خودت فقط نگاهم میکرد،فقط گوش میکرد.
از تو براش خیلی  تعریف کردم از خاطره ها گفتم براش،از خودم گفتم،ازاینده،از حالم.
من خوبم...
فقط نگران حال توعم
بانوی جوان
ای تویی ک تمام هستی من شدی دوست دارما
شاید باورت نشه
ولی تازه امروز سردی هوارو احساس کردم
خیلی سرده
دلم میخواد برات بنویسم تا صبح تا اون وقتی ک خورشید طلوع میکنه
ولی امشب میخوام بایه سوال حرفامو تموم کنم.
میدونی چراوقتی میخوان به یکی بگن خیلی خوشگلی میگن مث ماه میمونی برام؟
بهترین من.ماه اسمونی من،من فقط تورو میخوام.



تاريخ : چهار شنبه 13 آبان 1394برچسب:, | 22:37 | نويسنده : |
....
یه روز مثل همه روزای عادیم داشتم براخودم میگشتم
تو دنیای مجازی،متنی میخوندم،گاهی هم شعر
وبیشتر وقتاکارم چک کردن پیامای تو
راستش هیچ وقت فکر نمیکردم بتونم تورو مال خودم کنم.
روزام عادی میگذشت،تو همین روزا بود،ک یهو چشمم به یه متن خورد
اون متن ادرس وبلاگت بود
خیلی سری اومدم وبلاگت
برام خیلی جالب بود،حست تو حرفات
این همه انرژی و خیلی حسای دیگه
وبلاگت خیلی قشنگه.
واقعا دیگه مایوس شدم،پیش خودم گفتم خوش بحال اونی ک تورو داره.
روزام داشت میگذشت ولی یه جورایی داشت عوض میشد.
هرروزی ک میگذشت من داشتم به تو نزدیکترمیشدم و اصلا فکر نمیکردم به اولین قرار برسه!
هیچ وقت اولین قرارمون یادم نمیره
میخوام یه اعتراف کنم،اصلا به عشق درنگاه اول اعتقادی نداشتم،
ولی اون روز تو ااون همه تاریکی ،برق نگاهت...! منو مال خودت کردی.اره من بااولین نگاهت عاشقت شدم
دیگه روزام واقعا قشنگ شده 
زندگیم معنادارشده 
الان براخودم هدف دارم
خیلی وقتاامیدوار و خیلی وقتا ناامید شدم
ولی دل خوشم به بودنت
به اینکه مال منی فقط.
بانوی جوانم مال منی
مریم،تحت هیچ شرایطی تنهام نزار
هیچ وقت
 
محمد مهدی


تاريخ : پنج شنبه 7 آبان 1394برچسب:, | 9:54 | نويسنده : **mona** |